سال های ابتدای کودکی مهم ترین سال های حیات است و تجربیات این سال ها زیر بنای زندگی آینده هر انسانی خواهد بود. لذا اگربه نیازها و حیطه های تکاملی کودکان در طی این دوران پاسخ مناسبی داده شود، آنها سالم تر بوده، از قدرت تفکر و تعقل بیشتری برخوردار می گردند و مهارتهای عاطفی و اجتماعی بهتری خواهند داشت. تکامل ابتدای کودکی شامل حیطه های مختلفی از قبیل شناختی، تکلمی، احساسی، اجتماعی، جسمی، روانی و معنوی می باشد که همگی قویا بر یادگیری ابتدایی و پایه ای فرد، موفقیت تحصیلی، خطر ابتلا به بیماری های جسمی و روانی، مشارکت اقتصادی، نقش اجتماعی شهروندی و سلامت او تأثیر به سزایی خواهند داشت.
بررسی های متعدد مشخص نموده اند که بسیاری از مشکلات دوران بزرگسالی ریشه در دوران ابتدای کودکی دارند. محیطی که کودک در آن زندگی کرده، رشد می نماید و می آموزد، تأثیر بسیار زیادی بر تکامل، خصوصا تکامل مغزی، وی دارد. اما تامین محیط هایی که برای تکامل دوران ابتدای کودکی مناسب باشد از عهده والدین، به تنهایی، خارج است و لازم است که از جانب دولت ها، تشکلات مدنی و جامعه نیز حمایت هایی صورت پذیرد. درکشورهای توسعه یافته حداقل 15درصد افزایش هوش در کودکان جامعه در اثر اجرای برنامه های تکامل همه جانبه ی کودکان در پژوهشهای گزارش شده است.
کودکان با ظرفیت های روانی، اجتماعی و جسمی متفاوتی متولد می شوند که این ظرفیت به آنها اجازه می دهد از طریق ارتباط با محیط پیرامون خود، بیاموزند وسیر تکامل خود را طی کنند. اگر این ظرفیت ها شناخته نشده و مورد حمایت قرار نگیرند، به جای شکوفایی، پژمرده شده و از بین خواهند رفت. اگر مغز خوب تکامل یابد، پتانسیل یادگیری افزایش یافته و احتمال شکست تحصیلی و نیز شکست در زندگی کاهش می یابد. اثرات آنچه در طول نخستین ماه ها و سال های زندگی کودک و حتی در دوره قبل از تولد روی می دهد، می تواند در تمام طول عمروی ادامه یابد. همه عوامل کلیدی ذهنیت عاطفی - از قبیل اعتماد، کنجکاوی ، هدفمندی، خویشتن داری، حفظ رابطه، ظرفیت برقراری ارتباط با دیگران و برخوردار بودن از روح همکاری - یعنی عوامل تعیین کننده چگونگی آموزش کودک در مدرسه و برقراری ارتباط با دیگران در زندگی، بستگی به نوع مراقبت های نخستینی دارند که کودک از محیط پیرامونی خود در سال های نخستین زندگی (پدر و مادر، آموزگاران دوره پیش دبستانی و مددکاران) دریافت می کند.